بردیابردیا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 2 روز سن داره

بهار دلنشین ما

شکر خدا که من هیچ خدایی را از هیچکس به ارث نبرده ام

من آزادم که خدای خود را آنطور که دلم می خواهد مجسم و انتخاب کنم

خدای من، بخشنده، مهربان، دلسوز، چیزفهم و اتفاقاً خیلی هم شوخ است!

 

دردانه ام... عشقم

امشب باز بعد از یک ماه برای تو می نویسم... برای تو نهال در حال رشدم... نهالی که روز به روز شکوفاتر می شه و منو از این شکوفایی به وجد میاره... اینقدر امروزت با دیروزت و حتی ساعتی تا ساعتی قبل تفاوت می کنی که در شگفت می شم از این همه تغییرات و البته رشد. ..  این روزهای تو در مهدکودک سپری می شه- ساعت 7:15 تا 14:45- دقیق نوشتم چون این هشت ساعت تمام فکر و ذهن من درگیر توست... موقع اتمام کارم چنان مسیرها رو می دوم و پله ها رو چندتا یکی می کنم که گاهی خودم هم تعجب می کنم از انرژی ای که برای رسیدن به تو در من غَلَیان می کنه و منو وادار می کنه مسیر نیم ساعته زجرآورترین مسیری باشه که تجربه می کنم... و من این حس رو هر روز و هر روز دارم... کمی...
23 مهر 1394

خوش تیپ پسرِمن

کوچولوی نازنینم   این روزها عجیب منو درگیر خودت کردی و خب باید بگم متاسفانه خیلی وقتها اخلاقت خوب نیست و گریه و نق نق داری ولی... ولی.... ولی مگه می شه تو باشی و روزها یکنواخت باشن... چه خوب چه بد ، چه خوش اخلاق و چه بداخلاق... چه بهانه گیر و چه عالی... هر چی که هست جوجه ی کوچولویی هستی که این روزها حس استقلال طلبی و البته زورگویی در تو نمودار شده و این روزها هم مثل روزهای پیشینت می گذره و برامون خاطره ای از اون می مونه که شاید اصلا باورمون نشه که واقعا روز بدی هم وجود داشته ... آخه تو اینقدر دانشمندی که با کارهات و حرفای گنده گنده که می زنی آدمو می بری به یه دنیای دیگه و تمام اون روز توی عالم خوشی سِیر می شه و دیگه این کارات هم از...
14 شهريور 1394

این فرشته ی من...

چه روزگار لج و لجبازی است این روزهای دو سالگی! "من، مال من، خودم و و و ..." از خود بیخود می شوم گاهی و ناراحت در گوشه ای ، دلگیر می نشینم و تو "شیرینم" دورادور مرا می پایی و پس از ثانیه ای به سمتم می آیی و با آن زبان کودکانه و دلنشین می گویی : « هِک بوس به بَن میدی؟» !!!!(یک بوس به من میدی؟) و من شیرینترین و بهترین و طلایی ترین لحظه عمرم را احساس می کنم با بوسه ای که تو برای آشتی بر لبان من می زنی.... و من پرواز می کنم !!! دوست دارم همش قهر کنم و این خواسته ی تو را بشنوم!!!! ولی مگر دلم می آید.... می گذارم برای روزی دیگر ....  وه که من چقدر خوشبختم ....            &nb...
14 مرداد 1394

عروسک دوساله من

عزیزم نازنینم  امسال همزمان با تولد تو دردونه پسرم ، ما اسباب کشی و نقل مکان داشتیم که متاسفانه چون خیلی یهویی و غیرمنتظره بود نتونستم تولدی برات بگیرم و فقط مامانی ها و بابایی ها و خاله و دایی ها و عمه و ... برات کادو آوردن تو بحبوحه اسباب برون!!! و البته پسرم همون روز- دقیقا همون روز تولدت- خروسک شدی و اولین آمپول عمرت رو هم خوردی   - البته آمپول مریضی وگرنه واکسنات که قبلا به تنت خورده - به هر حال که علیرغم میل باطنیم نتونستم برات تولد بگیرم و من و تو و بابا علی بودیم و تو شمع روی کیکتو فوت کردی آخه یک هفته بود که منتظر بودی تبلد بشه و شمع فوت کنی که خدا رو شکر این آرزوی کوچولوت برآورده شد و قربون اون دل کوچیکت بشم ک...
14 تير 1394

پروژه می می !!!

امروز و این ساعت دقیقاً هفت روز می شه که تو، پسر ناز و خوشگلم رو از شیر (می می)گرفتم. بعد از گذشت یک هفته هنوز یادآوری آخرین دفعه از شیردهی تو جگرم رو می سوزونه و فقط یادآوری اون لحظات شیرینی که دیوانه وار و مشتاق برای نوشیدن شیره جون من به سمتم می اومدی و قهقهه از ته دل سر می دادی، آرومم می کنه که دو سال بدون وقفه شیر رو خوردی و حالا یک پسر بزرگ و قوی شدی به قول خودت : گَبی !!! دو شب اول خیلی بی تابی کردی و نیمه های شب از خواب بیدار شدی و گریه ی زیادی کردی ولی خدا رو شکر ، خداجونم خیلی به من و تو کمک کرد و از شب سوم راحت خوابیدی البته هنوز هم در طول روز بی حوصله و بد قلق می شی و متاسفانه دراومدن دو دندون آسیای عقبی هم مزید بر علت شد...
14 ارديبهشت 1394

آزمون آمادگی آموزش دستشویی رفتن!

با توجه به اینکه بردیا در آستاه دوسالگیه دارم کم کم علاوه بر اینکه تلاش می کنم ، شروع کنم از شیر گرفتنشو مطالبی رو هم در رابطه با پوشک گیری می خونم که به این آزمون برخوردم . چیز جالب و مستندیه . پیشنهاد می کنم استفاده کنید  آزمون آمادگی آموزش دستشویی رفتن ! تعداد جواب هایی را که به هر گزینه میدهید یادداشت کنید. مثلا چند تا الف چند تا ب و ... 1 - آیا کودک وقتی پوشک خود را خیس یا کثیف میکنه به شما اعلام میکنه؟ الف - هرگز. آنقدر سرگرم کارهای خودش هست که اصلا متوجه نیست . ب - به نظر میاد که متوجه هست که پوشکش خیس یا کثیفه ولی عجله ای برای تعویض نداره . ج - بعضی اوقات خیالی نداره به تعویضش بعضی اوقات سریع میخواد ک...
31 فروردين 1394

اول کمربند ایمنی!!

گل مامان امروز که می خواست سوار سه چرخش بشه و با خودش مشغول بازی بود ، دیدم نشسته روی چرخ و مشغول بستن کمربنده و می گه : اَبَل کَمَردَدِ ایمِدی ( اول کمربند ایمنی) !!!  آخ یعنی عاشقشم که این قدر حواسش به حرفها و حرکات اطرافش هست    ...
31 فروردين 1394

شروعی تازه

چند وقتی می شد که با این سایت آشنا شدم و وبلاگهای مختلف مامانها و بعضاً باباهای خوب رو می دیدم و تو فکر درست کردن یک صفحه مجازی برای گل پسر قند عسلم بودم... اومدم اینجا تا هم دوباره دستی تو وبلاگ نویسی ببرم (چون قبلا هم وبلاگ می نوشتم... اون وقتها که جوون بودم  ) و هم در این دنیای پهناور مجازی دوستان خوبی که شرایط مشترک داریم رو بشناسم و بتونیم اینجا از تجربیات همدیگه استفاده کنیم و اونها رو به اشتراک بذاریم. دوست دارم توی این دفترچه خاطرات علاوه بر خاطرات شیرین و شاید هم تلخ، کوله باری از تجربیات و مطالعات خودم و دوستان گلی که به اینجا قدم می ذارن و بر من منت می ذارن رو جمع کنم و استفاده ببریم تا بتونیم فرزندانی خوب پرورش بدیم .....
29 فروردين 1394
1